رواج کلاهبرداری در یک جامعه میتواند چه تبعات اجتماعی و روانیای به همراه داشته باشد؟
در سالهای اخیر هر روز در جامعه ما از یک فساد اقتصادی مانند رانتخواری، فیش حقوقی، اختلاس و… پرده برداشته شده است و طبیعتا این اخبار در بین مردم نیز تاثیرگذار است. وقتی مردم در جامعه شاهد کلاهبرداریهای کلان هستند در این شرایط به خود اجازه انجام برخی کارها را میدهند. هم اکنون در کشور ۱۵میلیون پرونده قضائی وجود دارد که پنج میلیون آن درباره نزاع و ۱۰میلیون آن درباره انواع و اقسام کلاهبرداریهاست. با این تفاسیر از هر چهار نفر ایرانی بالغ یک نفر به طور میانگین یک پرونده قضائی دارد. این امر باعث شده تا در کشور ما اعتماد اجتماعی تنزل یابد و دیگر انسانها نسبت به یکدیگر اعتماد نداشته باشند. در جامعه ما انواع و اقسام کلاهبرداریها همچون خیانت مشاهده میشود. این امر را میتوان در قالب عدم وجود اعتماد اجتماعی مورد بررسی قرار داد. به نظر بنده کلاهبرداریها در نتیجه زیاده خواهیها گسترش یافته است. افراد وقتی درآمدشان متناسب با زیاده خواهی هایشان نیست بی شک برای تحقق آمالشان دست به کلاهبرداری میزنند. این در حالی است که فقط با سادهزیستی میتوان به زندگی سالم دست یافت. وقتی روز به روز در جامعه زیادهطلبی و زندگی اشرافی در اولویت قرار گیرد طبیعتا لوکسمداری و چشم و همچشمی نیز باعث بی توجهی و تجاوز افراد به حقوق یکدیگر میشود. در گذشته میگفتند فرد میخواهد ره صد ساله را یک شبه برود. در اصل کلاهبرداری و تجاوز به حقوق دیگری تنها ترفندهای این افراد برای کسب موفقیت است. این گونه افراد بدون هیچ تلاشی به دنبال دست درازی به دسترنج دیگران هستند. فرد کلاهبردار، سارق نیز محسوب میشود. افراد زیاده خواه از تجاوز به حقوق دیگری هیچ ابایی ندارند. تا وقتی اشرافیت و زندگی اشرافی در جامعه به عنوان یک مقوله برتر مورد پذیرش باشد بروز چنین مسائلی نیز طبیعی است. در این شرایط افراد میخواهند به هر طریق ممکن خود و شیوه زندگیشان را به ایدهآلهایشان نزدیک کنند که این امر با تبعات گوناگونی همراه است.
کلاهبرداری فقط در بعد اقتصادی محدود نمی شود، بلکه این امر میتوان در ابعاد گوناگون زندگی رسوخ کند. دراین زمینه توضیح دهید؟
این امر نه تنها در بعد اقتصادی بلکه در همه ابعاد زندگی رسوخ کرده است. فرد در این شرایط نسبت به ازدواج و انتخاب خود نگران است. کلاهبرداری فقط در بعد اقتصادی نیست، بلکه این پدیده زشت میتواند در ابعاد گوناگون بروز کند که یکی از آنها بازی با آبرو و حیثیت مردم است. این امر بدترین نوع کلاهبرداری است. با توجه به وضعیت جامعه میتوان به این امر اذعان داشت که کلاهبرداری و عدم اعتماد، به زندگی شخصی افراد رسوخ کرده است. هم اکنون کم نیستند افرادی که به شریک زندگی خود شک داشته و هر لحظه از خیانت طرف مقابل بیم دارند. این امر زندگی ما را به خطر انداخته و باعث شده تا در بین ایرانیان افسردگی و اختلال شخصیت ایجاد شود و از همه بدتر سلامت اجتماعی به خطر بیفتد. افراد با تنزل اعتماد اجتماعی در جامعه نسبت به یکدیگر نگاه سوء خواهند داشت. برای مثال وقتی افراد در خانه ترجیح میدهند وقت خود را در شبکههای اجتماعی بگذرانند طبیعتا این امر با مشکلات گوناگونی همراه است. در این بعد قضیه کلاهبرداری به معنای فریبکاری تعریف میشود. فریبکاری در جامعه تا حدی پیش رفته که دیگر بنیان خانواده را تحت تاثیر قرار داده است. این در حالی است که امروز بسیاری افراد در هر سمت و جایگاهی کمفروش شده اند. برای مثال بنده به عنوان استاد دانشگاه به نحوی نسبت به دانشجو کمفروشی میکنم و دانشجو هم به نوع خود کم فروش است. در اصل کمفروشی در قالب کار، وجدان و اخلاقیات در جامعه کاملا ملموس است و باعث بروز نارساییهای فراوانی میشود.
نگرشهای سوء زوجین نسبت به یکدیگر را چگونه میتوان درمان کرد؟ چون با بررسی آمار میتوان گفت که وجود شک در بین زوجها در سالهای اخیر شدت یافته است.
بروز شک در بین افراد به این معناست که آنها تحت تاثیر اخبار واقعی ناشی از خیانت در جامعه قرار گرفته اند. شاید به ظاهر اسم این نوع نگرش یک رفتار بچگانه باشد، اما نشان دهنده واقعیتهای جامعه است. برای مثال تلفنهای همراه و گذران اوقات در شبکههای اجتماعی افراد غریبه را به فرد نزدیک کرده و به نسبت، افراد نزدیک خانواده را از او دور کرده است. در این شرایط وقتی افراد میبینند که همسر یا فرزندانشان به جای توجه به آنها در فضای مجازی سیر میکنند طبیعتا این امر باعث دوری افراد خانواده از یکدیگر میشود. در این شرایط افراد با مراقبت از رفتار خود به هیچ عنوان نباید اجازه شکل گیری تفکرات سوء در ذهن اطرافیان را بدهند. این در حالی است که در صورت بروز سوءتفاهم افراد باید بتوانند با یکدیگر گفتوگو کنند و به هیچ عنوان نباید اجازه انباشت سوءتفاهمها را داد. در بعد کلاهبرداری و سوءاستفادههای اقتصادی نیز قانون باید در این قضیه با اعمال قوانین سفت و سخت از بروز تخلف جلوگیری کند. برای مثال در صورت تضرر افراد در جامعه، قانون باید با تعریف حقوق در پی احقاق حق آنها در جامعه باشد که در این شرایط دیگر هیچ فردی به خود اجازه تعدی به حقوق دیگری را نخواهد داد. با تعریف و اعمال قوانین به هیچ عنوان نباید فرد متضرر به طور شخصی در مقابل فرد خاطی قرار گیرد. در اصل وقتی افراد خود را در مقابل احقاق حقشان تنها ببینند به نسبت احساس سرخوردگی پیدا میکنند. در مقابل افراد باید به تکالیف خود نیز واقف باشند. برای مثال فرد فروشنده باید بداند که گرانفروشی با چه تبعاتی همراه است و از این امر ابا داشته باشد. نکته دیگر نیز توجه به آموزش مردم و خانواده هاست. برای مثال باید خانوادهها بدانند که سوءتفاهمها چگونه ایجاد میشود؟ و چگونه میتوان آنها را بر طرف کرد؟ یا چگونه میتوان این امر را تشریح کرد؟ برای آگاه سازی جامعه باید رسانه ملی در این زمینه وارد عمل شود. این رسانه به دلیل کسب سود فقط در پی ساخت تیزرهایی تبلیغاتی چیپس و پفک است و به هیچ عنوان نسبت به ساخت تیزرهای مناسب و آموزنده دغدغهای ندارد.
منبع: روزنامه آرمان